ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
سالیانی است که می گذرد و می آید دوباره هفته معلم و ایامی پس از آن روز پدر!
و من مشمول نطلبیده هر دو گزینه ام!!
کاش گزینه ی هیچکدامی هم بود و خود را از اخذ تبریکات این روزها - که آفتابش تنبل ترین و خسته ترین دورانش را به رخ ما می کشد - محروم می ساختم!!
مانده ام بر سر دو راهی که نه، چند راهی ای برای تهیه و تنظیم دروغ هایی که مصلحت برای من فرصت می سازد
اولیا
دانش آموزان
همسر و فرزندان
و خودم...
همه را می پیچانم و لحظه لحظه از زیباترین و بهترین ثانیه های عمرم که دوتا دوتا می پرند و می روند برای من به عبث، که اگر نبود این ایام، چه بسا که لحظات عمر من به اسلوموشنی مبدل می گشت و من چه لذتی می بردم با این خیالات خام...
و امسال این دو فرصت یکی شدند و برگ آسی در دستانم و من هماره میخواستم بازی به سرعت سپری شود
چه خون دلی خوردم و می خورم برای کودکانی که عزیزند هماره در وجودم و لیک برای اولیایشان ...
این طفلکی ها زمانی که در معرض خطر و آسیب هستند صدچندان ارزشمند می شوند!!
و من نیز حسرت با هم دیدن همه پدران یا مادران در ایام مبارک نوروز و روز پدر و روز معلم در سرای مدرسه برای باهم بودن و باهم خندیدن و لذت بخشیدن به لحظات ناب فرزندانشان و...
را رویایی خواهم ساخت ناممکن که فقط در غارها و پستوهای قله ی خیالی دورنم هر سال تکرار می شود
و در کنار اشکهای فروخورده همسرم که هرگز به زبانش کلمه نشدند جا خوش می کنند و
شاید میلیون ها سال بعد
سنگواره ای شود
برای درس علوم
کودکان انسان برتر...
عالی